آزاد و رها
من زندهام، بیپا ایستاده بر پا، من میاندیشم وبه اندیشهها فکر میکنم، من زندهام ، می اندیشم
آزاد، رها، عشق میورزم، جاری، سیال، من ایستادهام بر فراز چکاد زندگیام، شادم
برده نبودم به زندگی از آنگاه که آموختم اندیشیدن را، من مرز میشکنم حتی به رنج، با توهستم
ای دیر آشنا، من زنده ایستاده، بر رنجهای زمان، تو مپندار، شکست را، من سخت ایستادهام سخت
هر چند به پر خسته به جان میپرم، تو مپندار من شکستهام